پارت بیست و نهم

زمان ارسال : ۳۸۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 4 دقیقه

به خانه که رسیدم، از تاکسی پیاده شدم و در حیاط را با کلید باز کردم. داخل رفتم و یک راست به ورودی خانه نزدیک شدم. آن را هم گشودم و آرزو کردم هیچ کدام از اعضای خانواده در پذیرایی نباشند که مجبور باشم با آن ها هم صحبت شوم. و همان‌طور هم شد... داخل که رفتم خانه در سکوتی سنگین غرق بود و ه

رمان تمام شده است و به درخواست نویسنده به علت چاپ، امکان مطالعه آن وجود ندارد


اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    توحسابش ۱۰۰داره بعدباکفش تادم اتاقش رفت دم دراتاقش کفش دراوردچراداخل اتاقش باکفش نرفت

    ۱ سال پیش
  • مریم دولتیاری | نویسنده رمان

    با کفش رو تخت می‌خوابید عزیزم؟😂

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.